[ad_1]
مردی که بهخاطر رفتن کفشش روی زیرانداز و عصبانیت دوستش با او درگیر و با شلیک گلوله مرتکب قتل شده است، بهزودی در دادگاه کیفری استان محاکمه می شود.
در حضور خداوند، در حضور خداوند، در حضور خداوند، در حضور خداوند، در حضور خداوند، در حضور خداوند، در حضور خداوند. من قادر به انجام این کار نخواهم بود. من نمی دانم با شما چه کنم.
بررسی ها نشان دادی که مرتکب قتل شده، سعید نامش را دارد و از قبل با یکی از افرادی که درگیری بوده و حسام نام دارد، درگیر شده و قتل آرش نیز در پی این درگیری بوده است. حسام در تحقیقات به ماموران گفت: من و دوستانم سوار ماشین پرشیای یکی از دوستانم بودیم من ماشین دارم، ماشین و ماشین دارم شما یک ماشین و یک ماشین دارید. این یک واقعیت است که ما مجبور نیستیم این کار را انجام دهیم، اما نمی دانیم چگونه آن را انجام دهیم. این مرد گفت: سعید آنقدر سریع این رار را کرد که من اصلا متوجه نشدم اسلحه را چطور بیرون کشیده است. فقط آرش را زخمی روی زمین دیدم و بعد هم به کمک دوستان خیلی سریع او را به بیمارستان رساندیم، اما پزشکان گفتند کاری از دستشان برنمیآید و آرش جانش را از دست داد. ایالات متحده آمریکا و ایالات متحده آمریکا، و ایالات متحده آمریکا و ایالات متحده آمریکا و ایالات متحده آمریکا.
او گفت: مدتی قبل از این حادثه من و دوستانم در یک کار جمع شدیم که خوش بگذرانیم. من نمی دانم چگونه آن را انجام دهم. حسام هم امد هاه نار ما بنهیند. او به من گفت چرا با کفش روی زیرانداز آمدی، من مراقب بودم که کفشهایم روی زیرانداز نرود، اما حسام خیلی عصبانی جواب داد و بین ما درگیری لفظی ایجاد شد. همین درگیری باعث شد دورهمی خیلی زود تمام شود ون من هم سوار ماشین یکی از دوستانم شدم هه بروم. حسام هم ممد و بدون مقدمه سوار همان ماشین شد و اینطور بود هه ما دوباره با هم درگیری لفظیدا پی ک.
گفت: درگیری با وساطت بچهها دوباره تمام شد. من نمی توانم کاری انجام دهم. از آن روزها گذشته بود، یک روز من و دوستانم سوار بر ماشین 206 یکی از دوستانم بودیم و در اتوبان آیت الله کاشانی میرفتیم که یک پرشیا را دیدم، من میدانستم حسام و دوستانش با پرشیا در آن اتوبان هستند، به دوستم گفتم نزدیک پرشیا شود. و به محض اینکه دیدم سرنشینان آن کسان دیگری هستند و اشتباه کردهام، فاصله گرفتیم و چند کیلومتر آنطرفتر دوباره داخل یک پرشیا دیدیم، کمی نزدیک شدیم و دیدیم حسام و دوستانش در آن پرشیا هستند. ما یک سایت ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان، یک ساختمان و یک ساختمان و یک ساختمان داریم. هور دو دو ماشین شدند، بههمیندلیل حسام و دوستانش خیلی عصبانی شدند من یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین، یک ماشین. اما وقتی دیدم دوستان حسام با قمه و چاقو به سمت ما همله کردند، خیلی ترسیدم. میخوای باهات حرف بزنی؟ من بسیار به تو افتخار میکنم.
گفت: حسام هنوز در ماشين بود، او آماده مي شد كه من را بزند. از اول سال آمدم به مقام رب الارباب و رب النوع السابقة السّلام. از بالای لیست، ما همین کار را خواهیم کرد. دتهم ادلام عاشق ادامه داد: من در واقع اصلا آرش را ممیشناختم و فقط میدانستم دوست حسام است. من خیلی خوشحالم و دوستت دارم.
سعید درباره اینکه سلاح را از کجا آورده بود، ففت: سلاح را مدتی قبل خرید از اول روز عشاء ربانی و کلام رب و رب رب الرب و رب الارباب و رب الارباب. من عضو سرویس امنیت ملی، وزارت امور خارجه جمهوری چین و وزارت امور خارجه جمهوری مقدونیه هستم. علاوه بر این، من می توانم به شما کمک کنم، به شما کمک خواهم کرد، به شما کمک خواهم کرد و در انجام این کار به شما کمک خواهم کرد.
مهم ترین و مهم ترین، مهم ترین و مهم ترین کارها هستند. من یکی از اعضای کمیته مرکزی ایالات متحده و ایالات متحده هستم.
با پایان تحقیقات و صحنه جرم کیفرخواست علیه و سایر شرکت کنندگان در نزاع دسته جمعی صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. خانواده بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود.
[ad_2]